۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

اندر احوالات ما

شايد اين نوشته‌ي من ربط مستقيمي به ايران‌داك در ايفلا نداشته باشد،‌ اما از آنجا كه روزها و روزها ذهنم را به خودش مشغول كرده است، علاقه‌مند هستم كه به عنوان يكي از تجربه‌هايي كه در روند برنامه‌ريزي براي حضور در ايفلا به دست آورده‌ام،‌ از آن بنويسم؛ماجرا مختصر و مفيد از اين قرار است: پيش از اين روند درخواست و دريافت ويزاي شنگن براي سفر به كشورهاي اروپايي به نظرم اينقدر دشوار و فرساينده نبود. فكرش را بكنيد به اندازه‌ي يك زونكن بزرگ لازم است كه سند و مدرك آماده كنيد، از فرم‌هاي پرشده‌ي سفارت كه در آن از اطلاعات شخصي و خانوادگي ريز و درشتتان سوال مي‌شود، تا گواهي اشتغال به كار، برگ ماموريت، گزارش حساب بانكي، فيش حقوقي و گزارش بيمه و .... از دشواري آماده كردن اين مدارك چيزي نمي‌گويم؛ تنها مي‌نويسم كه بدي ماجرا آن زماني است كه بعد از ايستادن طولاني‌مدت -جلوي در و نه داخل- سفارت، در اتاق ويژه‌ي درخواست ويزا حس مي‌كني همه‌ي اين مدارك براي اين از تو خواسته شده كه ثابت كني قصد نداري در آن كشور اروپايي بماني. آن وقت كارمند سفارت زل مي‌زند توي چشمانت و تو را مي‌كاود تا ثابت كني كه داري يك به يك مدارك را جلويش مي‌گذاري تا نشان دهي براي يك كنفرانس علمي از سوي يك پژوهشگاه معتبر و شناخته‌شده‌ي ايراني مي‌خواهي به آن كشور سفر كني و حتما مي‌خواهي به كشورت بازگردي.

هیچ نظری موجود نیست: