نزديك دو هفته ميگذرد از زماني كه (2 تير 1389) «كميتهي بررسي پيشنهادهاي ايفلا» بعد از بررسي پيشنهادها و انجام مصاحبه، مرا به عنوان پيشنهاددهندهي برتر و يكي از نمايندگان ايرانداك در ايفلا 2010، به همراه آقاي مهندس عمار جلاليمنش انتخاب كرد. شور و شعف اين انتخاب بابت تجربهي بسيار خوبي كه شركت در كنفرانس ساليانهي «فدراسيون بينالمللي موسسهها و انجمنهاي كتابداري» برايم خواهد داشت، همراه شد با روزمرگي ناشي از پيگيري امور اداري و كارهاي مربوط به درخواست ويزاي سوئد، كشور ميزبان گردهمآيي امسال. تمام اين مدت قصد داشتم در ادامهي تلاشهاي نمايندگان سال پيش پژوهشگاه در ايفلا، نوشتن در اين وبلاگ را شروع كنم، با چند هدف اصلي، مستند كردن روال كارهاي مربوط به ايفلا با هدف برنامهريزي براي كنفرانسهاي بعدي، ايجاد بستري براي گردآوري اطلاعات مربوط به ايفلا و كنفرانس امسال، به اشتراك گذاشتن تجربههايي كه در اين روال به دست ميآورم و همراه كردن همكاران پژوهشگاه كه فرصت شركت در كنفرانس را ندارند و ....
البته به طور كلي نوشتن را دوست دارم و فكر ميكنم گاهي مانع فراموشي ميشود و باعث ميشود كه بتواني فكرها و ايدههايي كه در لحظهي تجربه در ذهنت بوده، ثبت كني و آنها را انباشت كني كه درجا نزني بلكه پيش بروي. اين گزاره فكر ميكنم دربارهي فكرها و ايدههاي سازماني هم صادق است. پس براي نوشتن در اين وبلاگ خواهم كوشيد هرچند نتوانم علمي و به عبارتي خيلي شسته و رسته بنويسم. اميدوارم از پيشنهادها و نقد و نظرهاي همكارانم در پژوهشگاه يا خوانندهگان بالقوه بهره بگيرم.
۱ نظر:
ارسال یک نظر